:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

::15:: چیزی تهی بساز

هایکو را ویران کن
کلمــات را دور کن
چیزی تهـی بساز

|ابی وال|

عکسهای پیشِ رو گزیده هایی از مجموعه ی «برایان دیوید استیونس»، با عنوان«آینده ی درخشان تر» می باشد. 

متنِ ذیل، ترجمه ای از بیانیه ی این مجموعه است. (تمامی عکسها را با سایز بزرگتر و متنِ اصلی بیانیه می توانید در  این لینک مشاهده کنید.)

وینفریت جی. زبالت در کتاب خود، «حلقه‌های زحل»، ماهی‌گیران دریا را در امتداد ساحل، در نزدیکی Lowe stoft توصیف می‌کند. او می‌نویسد: «باور نمی‌کنم که این مردان، چنان‌که ادعا دارند، تمام روز و شب در کنار دریا نشسته‌اند تا سفره‌ماهی‌ها یا ماهی‌های دیگری که به سطح آب می‌آیند را از دست ندهند. بلکه آنها می‌خواهند در مکانی باشند که دنیا پشت سرشان قرار گرفته و در روبه‌رو، چیزی جز تهی‌بودن وجود نداشته باشد.»

این تهی‌بودن، چیزی‌ست که من در مجموعه‌ی «آینده‌ی درخشان‌تر» به آن پرداخته‌ام؛ البته «تهی‌بودن» معانی بی‌شماری دارد؛ برای من، فضایی بود که میل به پُر شدن داشت؛ فضای خوشبینی و احتمالات.
با نگاه‌کردن به دریا، به‌واقع آینده را می‌نگرید؛ با دیدنِ اوضاع  و امواجی که از برخی نقاط ساحل می‌آیند، وجودِ حتمی و نزدیک‌شدنِ بی‌توقف‌شان را پیش‌گویی می‌کنید.

به‌جای صرفِ نگاه‌کردن، جست‌و‌جوگرانه می‌نگرید.

ما مردمان جزیره، همواره جست‌و‌جوگر هستیم؛ برای یافتن غذا از دریا، فرصتی برای تجارت‌کردن، ماجراجویی و همچنین یافتنِ خودمان.

این پروژه ناگزیر به صورتی مسافرتی، با دنبال کردنِ خط ساحلی بریتانیا در بخش های ساحلی و تهیه‌ی یک چشم انداز از مناظرِ دریایی از خطه‌های مختلف، انجام شد. این پروژه به صورت دو لتی ارائه شده است؛ یادگاری از دوران کودکی‌ست، که از روی کنجکاوی، چشم انداز (دریا) را ابتدا با چشم چپ و سپس با چشم راست نگاه کرده و از تفاوتِ این دو جور دیدن، لذت می‌بردم.

هر فریم، انعکاسی از نور طبیعی و آوای خاموشِ جزیره‌ی ماست. این نورِ مدیترانه‌ی ماتیسی* نیست، بلکه همان روشناییِ آشنا برای دریانوردانی‌ست که بنادر را به‌سوی دریا ترک گفته‌اند؛ ماهی‌گیرانی که برای صیدِ شاه‌ماهی راهی شده‌اند؛ مهاجرانی از ایرلند، به‌سوی جهانی نو.

All Photos

|Brighter Later Series: Brian David Stevens| 


*ویکی پدیا:

ماتیس از معدود هنرمندانی بود که جنبه‌های عقلانی و عاطفی را در هنر خود به هم آمیخت. او به هنری بیانگر و هدفمند اعتقاد داشت. از این لحاظ، او را می‌توان با اکسپرسیونیست‌های آلمانی مقایسه کرد (اگرچه حال و هوا و اسلوب کار او با آثار اکسپرسیونیست‌ها یک‌سره متفاوت است). در هنر ماتیس، صور بدوی بدون خشونت تشویش‌انگیز رخ می‌نمایند. نحوه به کارگیری رنگ و خط در نقاشی‌های او چنان است که هیچ گاه عمق معنای هنری و تصویری‌شان کاسته نمی‌شود. به اعتقاد او "فقط آن کسی که بتواند عواطف خود را به طرزی اصولی نظم دهد، هنرمند است". ماتیس به هنری متعادل، ناب، آهنگین، آرامش‌بخش، و عاری از موضوع‌های گزنده و دلگیر می‌اندیشید.

* سپاسِ فراوان، از محسنِ بایرام نژادِ گرامی، برای بازنگری و همراهی.