:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

::31:: ما در ازدحام تنهایان به سر می بریم...

تنهایی، گاه آدم‌ها را پَس می‌زند، گاه نیز تنهایی، آدم‌ها را به سوی خود می‌کِشد؛ چون به همان اندازه که دریاچه وجود دارد، تنهایی هم وجود دارد.

|کریستین بوبن|


عکاسان بسیاری در همه اعصار در آثار خود به ارائه مفهوم تنهایی پرداخته اند، شاید بتوان گفت که تنهایی به معنای حسی و تراژیک اش، تنها بلای مشترک همه ی دورانها بوده ست. بلایی که کمتر از بلاهای خانمان سوز و خانمان براندازی مثل جنگ و بلایای طبیعی نیست؛ اگر بیشتر نباشد.
تنهایی به سان تیر و کمانیست که روح و قلب آدمی را هدف قرار می دهد و تیر اش را درست در وسط، همانجایی که از پای در می آورد می نشاند. تیرانداز قهاریست.

|عکس از: زیبنده چگینی|

عکس زیبنده چگینی نیز به واسطه چند مورد دلالت عمیقی بر مفهوم تنهایی دارد.
اول: استفاده از فضای بایر و خشک در همنشستی با المانهایی که لازمه ی حرکت و جنبششان وابسته به فضایی دیگرگونه ست. هرچند می توان در دوردست چشم انداز ظاهرا امیدوارانه ای را متصور شد، اما نقش آن در قیاس با فضای بایر آنقدر کوچک ست که مغلوب می شود.
دوم: فیگور آبژه هایی که در ساختار و در فضای بایر به کار گرفته شده اند، فرمی افتاده و سر در گریبان که معرف سرخوردگی، شکست، نا امیدی و... دیگر معانی نزدیک به آن می باشد و البته دلالت و تاکیدیست بر معنای عمیق تنهایی.
سوم: ماهیت نمادین آبژه، موجودی که در توصیفات عام و خاص، هنگامی که می خواهد با زندگی وداع گوید، مکان خلوتی را به صورت غریزی برای اینکار انتخاب می کند و ترجیح می دهد به دور از همهمه و در تنهایی باشد.
چهارم: فرسودگی وبی مصرفی آبژه ها در فضای به وجود آمده ی کنونی... سرنوشت تلخ و روایت گزنده ای را به تصویر می کشد؛ که همه ی ما کمابیش با آن آشناییم.
پنجم: آنیمیسم وابسته به آبژه ها، شخصیتی که به واسطه این ساختار، برشها و گزینش این قسمت مورد تقویت و تاکید قرار گرفته ست.
ششم: مخاطب را در جایگاه ناظر و حتی همذات با آبژه ی پیش زمینه قراردادن.
هفتم: بی مکانی و بی زمانی حاصل از انتخاب و تم کلی فضا، که معنای انتزاعی ی برآمده از آن را قوت می بخشد.
...
در فیلم فریدا که به زندگینامه این نقاش شهیر می پردازد؛ فریدا نقاشی ای را به معرض نمایش می گذارد؛ مخاطب او در مواجهه با اثر می گوید: عجیب ست که هر کدام از این شخصیتها به تنهایی در حال درد کشیدن هستند. و فریدا این را تایید می کند که قصد او نیز همین بوده ست که این معنا را القا کند که انسانها در درد کشیدن تنها هستند.
این دیالوگ(دیالوگ ها عینا تکرار نشده اند) از این فیلم و یا کلام ارزشمند فرناندو پسوآ که می گوید:
رنج کشیدگان راستین گردهم نمی آیند و گردهمایی تشکیل نمی دهند. هرکس رنج می کشد، به تنهایی رنج می کشد، می تواند در قرابت با مفاهیم این عکس قرار بگیرد.
جایی که مخاطب در جایگاه شاهد و ناظر حضور می یابد و علاوه بر رنج تنهایی خویش را کشیدن، نظاره گرِ رنج کشیدنِ دیگری در تنهایی ی ناشی از ازکارافتادگی، بجاماندگی، شکست و ویرانیهای پنهان حاصل از این اتفاق شوم ست.
مفهومی از این دست که علاوه بر دلالت مادی و فیزیکی اش، به شرح تفاسیر معنوی آن نیز می پردازد.
در تنهایی فیزیکی، از منظر روانشناسان، انسان قادر به ارتباط با دیگران نیست و از همنوعان خود فاصله می گیرد و به فردی منزوی بدل می گردد، که قابلیت درمان دارد. اما در تنهایی معنوی تنهایی حس عمیقیست که دلایل گوناگونی دارد و خورنده روح می گردد.
عکس زیبنده چگینی با هوشمندی تمام در انتخاب این فضا و نحوه ساختار؛ به هر دو نوع این مفاهیم می پردازد و در انتها مخاطب را در حجم این معانی، تنها می گذارد.
ما در ازدحام تنهایان به سر میبریم... : تام تیلور
نظرات 2 + ارسال نظر
هادی دهقان پور دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:44 ب.ظ http://gonbadekabood.ir

نقدهای شما همیشه خواندنی ست.
پیروز و برقرار باشید

وحید قاسمی پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:44 ب.ظ

نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست...

سپاس خانم آرش بابت نقد زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد