:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

::14:: هرگزآباد

- ما درونِ شهرها و حرفه ها و خانواده ها؛ زندگی می کنیم؛ اما جایی که به  راستی در آن؛ زندگی می کنیم؛ مکانی مادی نیست؛ جایگاهِ راستینِ زندگی ما همان مکانی نیست که روزهایمان را در آن، سپری می کنیم؛ بلکه جایی ست که در آن امید می بندیم؛ بی آنکه بدانیم، چه چیز امیدوارمان می کند.

|رفیق اعلی: کریستین بوبن|

Neverland ,Utopia؛ آرمانشهر , نا کجا آباد , هرگز آباد؛ اینها واژه هایی هستند، که از لحاظِ معنایی و مفهومی قرابت بسیاری با هم دارند.

از دیدگاهِ پل ریکور؛ آرمانشهر؛ عبارت ست از فرا افکندنِ خیال به خارج از واقع؛ در جایی دیگر که یک نا مکان ست؛ در حقیقت؛ آرمانشهر مکان نیست؛ فضاییست غوطه ور در بی مکانی و بی زمانی...

Gianni Grattacaso برای نشان دادنِ این هرگز آباد از نوعی تقارن و تعادل در عکس هایش استفاده می کند؛ تقارنی کاملا هوشمند و سنجیده؛ استفاده از فضاهایی نه چندان بکر و حتی آشنا که همین تقارن؛ آن را به فضایی دیگرگونه و نا ممکن بدل می نماید.

عالمِ معنا هیچ تفاوتی با دنیای مادی ندارد؛ عالمِ معنا، چیزی جز دنیای مادی نیست که سرانجام به تعادل می رسد.

|رفیق اعلی: کریستین بوبن|

*این هرگـــــــــز آبادِ Gianni ست*

در تمامی عکسها؛ نور، سهمِ عمده ای را از لحاظِ بار معنایی بر دوش می کشد؛ فضایی متقارن که از هر دو سو به نور ختم می شود.ضمن اینکه در برخی از عکسها علاوه بر آن سرشاری حاصل از وسعت و بی انتهایی این ناکجا آباد؛ به نوعی فضای راز آلودِ گوتیک را هم یاد آوری می کند؛ این وهم و این  رمز آلودگیِ ؛ در کنار خارج شدن از مرزهای واقعیت؛ وسعت معنایی دلنشینی را به فضای عکسها هدیه داده ست؛ که در هرچه بیشتر نزدیک شدن ِ آنها به نامکان در نا زمان؛ نقش بسزایی را داشته ست.

نوعِی رهایی و تعلیق در فضا و زمان در کلیه ی آثار مشهودست و بسیار نزدیک به دیدگاه ریکور؛ طرحی کمالگرایانه و غیر قابلِ تحقق؛ نوعی منطقِ دیوانه وارِ "همه یا هیچ" با اذعان بر کارکردِ پنهان رهایی بخشی...

یک هیچ؛ می تواند شما را به زندگیتان بسپارد؛ و یک هیچ می تواند شما را از آن باز ستاند؛ یک هیچ، سرنوشتِ همه چیز را رقم خواهد زد.

|رفیق اعلی: کریستین بوبن|

*با توجه به مکاتبه ای که با Gianni Grattacaso داشتم؛ ایشان اذعان فرمودند که عکسها الهام گرفته از یک ترانه ایتالیایی ست (ازEdoardo Bennato ) و همچنین برای من نوشته بودند که بهتر ست نامِ این مجموعه " جزیره ای که نیست" باشد . متن ترانه را به انگلیسی برای من ضمیمه کردند؛ که من اصل ترانه و ترجمه ی تحت اللفظی ان را در ادامه مطلب قرار داده ام.

   


All Photos

|Neverland Series: Gianni Grattacaso| 

انگلیسی*

Second star to the right/this is the way/and then straight on till morning/then the road you find yourself/go to Never Land.

Perhaps this will seem strange/but the reason/you have a little 'gotten out of hand/and now you're almost convinced that/there can not be an island that there is no

And to think, what madness/is a fairy tale, it's just fantasy/and he who is wise, who is mature knows/can not exist in reality! ....

I agree with you/there is a land/where there are not saints or heroes/and if there are thieves/if there is never the war/perhaps it is the island/is not there. that there is no

It is not an invention/and even a play on words/if you believe you just because/then the road you find yourself

I agree with you/nothing thieves and police/but what kind of island is?/No hate and violence/neither soldiers nor weapons/perhaps it is the island/that there is no .... that there is no

Second star to the right/this is the way/and then straight on till morning/then the road you find yourself/door to Never Land.

And tease you/if you continue to look for/but do not give to win because/who has already given up/and you ride behind/is perhaps even more crazy about you.

*فارسی

دومین ستاره به راست؛این راه است و بعد از آن مستقیم تا صبح  و سپس راه خود را پیدا می کنید؛به سمتِ هرگز آباد.

شاید این عجیب به نظر برسد؛اما دلیلی هست؛کمی دست نگه دارید و بعد بروید و اکنون باید متقاعد شده باشیدکه اینجا می تواند، وجود داشته باشدجزیره ای که وجود ندارد.

و فکر می کنم، این جنون یک افسانه باشد؛ تنها یک فانتزیست و او که عاقل و بالغ ست می داند که می تواند در واقعیت وجود داشته باشد.

من با شما موافقم؛یک زمین وجود داردکه در آن قهرمانان و قدیسین وجود ندارندو اگر در آن دزد وجود ندارد و هرگز چنگ نیست

شاید آن جزیره ست که وجود ندارد؛اینست که وجود ندارد.

این یک کشف و یا حتی بازی با کلمات نیست. اگر شما به این معتقدید؛ فقط برای اینست که باید راه خودتان را پیدا کنید.

من با شما موافقم، نه دزد و نه پلیس؛ هیچ چیز؛ این چه نوع جزیره ایست؟!بدون نفرت و خشونت؛ نه سرباز و نه سلاح! شاید آن جزیره ست؛این ست که هیچ... اینست که وجود ندارد.

دومین ستاره به راست؛این راه است و بعد از آن مستقیم تا صبح،سپس راه خود را پیدا می کنید؛دربِ هرگز آباد.

و اگر کسی شما را دست انداخت،همچنان ادامه بدهید،اما کاری را به نفع خود انجام ندهید؛ برای اینکهدر حالِ حاضر، باید به پشتِ سرتان توجه کنید؛شاید, حتی دیوانه تر از شما هم باشد.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
امید سریری سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:17 ب.ظ

درود و سپاس فراوان.

سپاس فراوان تر.

arash Hamidi سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.hamidi.ir

چقدر چسبید این مطلب
عالی بود عالی
نوشتن مطالبی بیربط اما عمیقا مرتبط باهم
سپاس ازین نگاه

ممنونم از شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد