:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

:: فتولایف ::

| سرنوشتِ روح اینست که؛ ناشناخته بماند|

::16:: و هنوز، نانِ گندم خوب َست

متعلقـــات؛ یک جمع بندی ِ ناب از تک عکسها و مجموعه عکسهاییست ؛ که موضوعات مشخصی را در بر می گیرد؛ موضوعاتی که با تعاریف و بیانیه های مشخصی پیش رفته، به مرحله ی عکاسی، داوری، نمایشگاه و کتابِ عکس رسیده ست. یک پروژه ی گروهی موفق، که مخاطب را دستِ خالی از نمایشگاه بیرون نمی فرستد، تامل و تفکر را را همراهِ او کرده و الهام بخشِ ایده و اجراهای دیگری نیز هست.

در این نمایشگاه چهار موضوع مورد بررسی نگاهِ عکاسان و داوران قرار گرفته ست (تراکم/ محله/ اهل قبور/ انسان مجازی).

یادداشتِ زیر شرح کوتاهی بر مجموعه عکسی از نرگس حقیقی باوفا در موضوعِ اهلِ قبور می باشد.


+ مرگ برای بازماندگان، یک موضوع و چالشِ اساسی ست و همیشه سوالات و ابهامات بسیاری را ایجاد می کند، اهلِ قبور به دنیایی تعلق دارند که ما از آن چیزی نمی دانیم، اما می کوشیم، حضورِ آنها را در زندگی مادی، دوباره و مکررا تجسم بخشیم.(بیانیه ی موضوعِ اهلِ قبور)










|عکسها از: نرگسِ حقیقی با وفا. موضوعِ اهلِ قبور|

عکسها ساده، سلیس و صمیمی اند؛ حضور منطقی رنگ، اتفاقاتِ درون آنها را به عنوانِ جزئی از زندگی ی روزمره، در کنارِ ما بیشتر نمایان می سازد و همین حضورِ رنگ ست که بر خلافِ کارکردِ شاد و برجسته ای که دارد، بر عمقِ مفاهیمِ تلخِ عکسها تاکید می کند و به بیانِ واقعیتهای روشن و تلخی در اطرافِ ما می پردازند.

تمامی عکسها صحنه های آشناییست از زندگی، زندگی به معنای زنده گی؛ به معنای تازه شدن، به معنای به وجود آمدن و وجود داشتن و زیستن، به معنای هر آنچه شادابی و تازگی را برایمان به ار مغان می آورد.

حال این رویش و تازگی می تواند در گرفتنِ ناخنی بلند به عنوان جزئی آزاردهنده نمود پیدا کند، یا در تمیز کردنِ لانه ی یک پرنده، در سبزی و طراوت رنگهای خوراکیجات و سبزیها، و یا خوشرنگی ظروفی نو  و دست نخورده، حتی می تواند در اشیائی قدیمی که برای مرتب کردن و سر و سامان دادن در جایی تلنبار شده ست، خودنمایی کند.
آری این زندگیست، اما نکته ی این عکسها در این است که تمامی این رویشها و تازگیها با هوشمندی در کنار صفحه ی تسلیتهای روزنامه قرار گرفته ست.

گرفتنِ ناخن بر روی صفحه ی تسلیت، تمیز کردنِ لانه ی پرنده به واسطه ی روزنامه و صفحه ی تسلیتِ آن، پیچیده شدن سبزیهای سبز و خوشرنگ و تازه، در صفحه ی تسلیت، پیچیده شدن بخشی از ظروفی که هنوز مورد استفاده واقع نشده اند با صفحه ی تسلیتها و در انتها نظم دادن به اشیاء اضافی بر روی این صفحات...
این آن واقعیت تلخیست که در عکسها خوش نمود پیدا کرده ست، آنچه ممکنست در طولِ روزمرگیهایمان توجهِ چندانی بدان نداشته باشیم، اما در حالِ اتفاق افتادن ست...

 

«یک نفر دیشب مرد و هنوز،

نان گندم خوب است

و هنوز آب، می‌ریزد پایین

اسب‌ها می‌نوشند

قطره‌ها در جریان،

برف بر دوش سکوت

و زمان روی ستون فقرات گل یاس| سهراب سپهری »